شیخ باباولی با اموات حرف می زند؟!
 
روستای باباولی
اطلاعاتی در ارتباط با روستای باباولی

 

به دلیل مشکلات حاکم بر زمانه وعدم آگاهی وتوانایی مردم در غلبه برگرفتاری ها ازطرفی وداغی بازار خرافات ومنافع شیوخ از طرف دیگر باعث گردیده بود تا مردم برای حل مشکلات  لاینحل  خود، پناه به دعا و دعا نویسی بیاورند وامید به ایجاد اقبال خوش داشته باشند وجلوی سرنوشت شوم را بگیرند.در این میان شیخی که به فن دعا نویسی اطلاع کافی داشت فرصت راغنیمت شمرد وبامهارتی که در اثر تجربه کسب کرده بود ، ضمن گوش دادن  به سخنان مشتریان وجلب اعتماد آنها سئوالاتی نیز جهت اطلاع از اسرار درونی وخصوصی افراد طرح می کرد آنان نیز باحسن نیت به امید تحقق آرزوهای خود برخلاف میل باطنی  با صداقت کامل او را محرم اسرار دانسته وجواب می دادند.شیخ نیز به رسم ادب و اخلاق ،حفظ منافع واعتبار شخصی واثبات ادعای خودمبنی بر محرم اسرار بودن در نزدیکترین نقطه به مشتری می نشست تا مبادا اسراری فاش شود.

روایت است زنی از روستای لورنزد شیخ می آید وخواسته ای داشته است..............شیخ باهوشیاری چون خواسته وی را خارج از عقل وتوان خود میدید (گذشت زمان) از وی می پرسد که تو مرتکب عملی شده ای که من نمی توانستم تو را احضارروح  کنم  و مشکلت را از طریق احضار روح حل کنم !

زن بیچاره ظاهرا مرتکب سرقت یک ظرف آب به اسم محلی چیری که مسی بوده از آن جهت دوشیدن شیر گاو وگوسفند استفاده می کردند از همسایه خود شده بود .این شخص با سوال وجوابها ناچار میشود اقرار به گناه کند وشیخ از وی می خواهد ظرف را هرچه  زودتر به صاحبش پس داده واز او حلالیت بطلبد .لذا انجام این عمل برایش خیلی سخت بود با پیشنهاد شیخ ظرف مسی  را تحویل خود شیخ می دهد تا او خود ظرف را به صاحبش برگرداند ودر ادامه جهت حل مشکل زن بینوا کاغذ های مستطیل شکلی را از کتاب دعا خود در آورده وخطهای موربی برآن ترسیم می کند وبدینگونه تجویز می کند که  یکی را بر بازوی چپ خود بوسیله پارچه ی سبز بقعه ای که خود شیخ آن بود بسته ودیگری را نیز در آب سرد گذاشته وصبح ناشتا بخورد.آیا این بینوا به خواسته اش رسید یا نه ؟ خدا می داند؟!

ولی از بدشانسی زن بینوا عمرش به سر می رسد و دارفانی را وداع می کند واو را در پشت مسجد باباولی در جوار بقعه دفن می کنند .

روز گار بدون داشتن تلوزیون و سر گرمی های شبانه به سختی سپری می شد اهالی روستاهای همجوار:باباولی ،ایشکوه ، لیه چاک و آسیابرک به نوبت به صورت دسته جمعی به شب نشینی می رفتند و شیخ بذله گو درفن سخنوری استادی زبر دست بود. عموما در بیان داستان و خاطره از دیگران پیشی می گرفت و مردم نیز برای او احترام قایل بودند وعلاقه ی شدیدی به او وسخنانش نشان می دادند .

در شب نشینی بود که شیخ ناگهان از جا بر می خیزد ، محل را ترک می کند وبه خانه خود باز میگردد ، تفنگ سر پرساچمه ای خودرا بر میدارد راهی قبرستان می شود . مهمانان حاضر در جلسه شب نشینی از خروج ناگهانی شیخ متعجب می شوند. سه نفر از آنان رد پای شیخ را می گیرند وخود را درپشت درختان  گردوی کهنسال باباولی مخفی می کنند و عملکرد شیخ را زیر نظر می گیرند متوجه صحبت ودلجویی شیخ با مرده ای می شوند و البته بسیاری از حرفهایش را نمی فهمند  بعد از آن بار دیگر به شب نشینی بر می گردند ومشاهدات خود را باز گو می کنند ودر بین ، بعضی خود ودیگران را سرزنش می کنند واینکه شیخ مردی عالم ،عارف وروحانی است با ارواح ارتباط دارد وحرف می زند ومشکلات آنان را حل می کند چرابا شیخ شوخی می کنند.صحبتهای این چنین ! زمانی طول نمی کشد که شیخ به شب نشینی بر می گرددواز شب چره (گندم ،پیغمبرجوکه نوعی گندم پفیلای است) ومغز گردو وکشمش ......بهره می برند.

شیخ با وقار وحالتی خاص در گوشه ای می نشیند ومنتظر پرسشهای حاضرین میشود ومی دانست که چه سوالاتی در ذهن آنان می گذرد ، ولی تصمیم میگیرد جوابی ندهد وبه آنان گوشزد می کند سوالی نپرسند واگر ادامه دهند اسراری را میداند که پس  ازمرگ برشیخ برملا می شود وآن وقت        آبرو داری نمیکند.حاضرین نیز از ترس اینکه پس از مرگ گرفتار خانه قبر شوند ودست نیاز به سوی شیخ دراز خواهند کرد وسعی کردند ازسوال وپرسش کوتاه بیایند ودر حد فهم وبرداشت خود بسنده کنند.البته شیخ بخوبی آنها را مهارکرده بود وآنها شکی نداشتند که بعد مرگ مورد ماخذه قرارخواهند گرفت وشیخ ناجی انها خواهد شد.به همین منوال شب نشینی به پایان رسید.اما شیخ صبح زود چیری مسی امانتی را با خود به روستای لور می برد و تحویل صاحب اصلی میدهد .ضمن اینکه ازطرف پیرزن متوفا عذرخواهی می کند ازوی خواهش می کند تا این اسرار را فاش نکند و متذکر میشود که خدا از تقصیراتش خواهد گذشت.نتیجه این بخشش وسکوت موجب آرامش او در خانه قبر می شود.

مرد بینوا ازاینکه خودش گرفتار این بلا نشود لب به سخن میگشاید وبا بغض، خیلی از عملکرد بدش را لو میدهد از جمله در جوانی گوسفندی دزدیده وتابحال یازده بچه از ان اضافه کرده است.باالتماس از شیخ تقاضای کمک میخواهد که در مجموع بااهداء گوسفندان وچیری مسی ،آرام می گیرد وقول میگیرد تا به او کمک شود وتاپایان عمر خود چنین اشتباهی را تکرار نکند.شیخ نیز با پس دادن چهار راس گوسفند بابت حسن نیت او وازاینکه اورا شفاعت کند ودیگه انسانی سالم باشد هدیه را میپذیرد تا خود آنها را درجای مناسب خرج کند ،به خانه بر میگردد.روزها گذشت وشب نشینان در روستای آسیابرک دور هم گرد آمدند .(روستای همجوار باباولی وملومه)بگو بخند شروع میشود وماجرای حرف زدن شیخ با مرده ها. شخصی که اهل روستای ایشکوه بود و اصالتا اسلخکوهی وآدمی باهوش واسرار شیخ را می فهمید ولی سواد خواندن و نوشتن نداشت .به همان اندازه که دیگران غرق در خرافات بودند اوسیری در واقعیتها داشت .او گاهی به شوخی برسر شیخ می زد و به او می گفت یالله دیر شده سر اینها رو شیره بمال! گرچه خیلی ها بدشان می آمد واو را حتی کافر می خواندند ولی شیخ برای اینکه همه را راضی نگه دارد رو به انها می کرد او شوخی می کند وشما این را به حساب نیارید.با همه اوصاف شیخ از آنها قول مردانه بقول آنروزیها میگیرد وماجرا را برای حضار نقل میکند وآنها نیز قول میدهند  آن سر را بر ملا نکنند .گرچه جرأت افشا کردن را نداشتند ولی شیخ لازم میدید.

پس از اینکه ماجرا تعریف میشود مرد اسطلخکوهی به روی دوش برادر زاده شیخ می زند وبا تکه کلامی کپیاقولی آهسته درگوشی می گوید دیدی عموجانت باز همه را اغفال کرد !برادرزاده شیخ  وقتی متوجه موضوع شد بسیار متاثر گردید. بالاخره حقیقت را از دهان عمو بیرون کشید وعمو میگوید اگه چنین نکند نمی تواند خیلی ها را سالم نگه داشت. چونکه همیشه آدمهای با هوش کم هستند وسودجویان  وعوام بسیار! اگر چنین نکند شیادان مردم روستا اش را گول زده وبر او میخندند.  امروزه مردم دیگر این خرافات را باور ندارند.     به حوصله شما درورد میفرستم.

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
درباره وبلاگ

این وبلاگ در مورد یکی از روستاهای واقع در دیلمان در استان گیلان میباشد.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روستای باباولی و آدرس babavali1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 46
بازدید کل : 34803
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->